اشکهای من به همراه عشقهای من یکی از دیده و دیگری از دل رفتند هیچگاه نمیتوانم گرمی عشق خود را نسبت به او از یاد ببرم. لذت می بردم از اینکه هیچکس جز من نمیتوانست او را ستایش کند. قلبم را به زیر پایش افکندم٬ در مقابل او زانوی عجز به زمین زدم، تار و پود وجودم در سنگینی عشق٬ عشقی بزرگ برای همیشه به گرو گذاشته شد. از همه کس و همه چیز گسستم تا به او پیوستم ولی زمزمه های شادی و امیدم در یک شب نومید زده که هیچوقت آنشب سحری در پی نداشت تبدیل به ناله های حرمان و ناکامی گردید و کاروان هستیم از آسمانهای پر ستاره و روشن به افول نومیدی و حسرت رهنمون شدندپاسخ: همش - - - - لطفا کمی هم + باشید . . . با تشکر از متن زیبای آرزو .. .
سلام دوسته خوبم از کامنتی که برام گذاشتی بی نهایت ممنون
فدات شم
اگه وب من بد نبود بجاش وب تو عالـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــی بود
بازم بهم سر بزن و اگه افتخار میدی منو با اسمه ورود بیدلان ممنوع لینک کن
دمه شما گرم...
به امید حضور پاسخ: مرسی نظر لطفتونه اما من هنوز مطالبم رو به اونصورت آپ نکردم چون تازه این وب رو راه انداختم سرمم راستیاتش خیلی شلوغه اما امیدوارم زودتر راه بیوفته هر چند که این وبلاگ عام پسند قرار نیست باشه و فقط تعداد محدودی میتونن باش ارتباط برقرار کنن چون میخواد حرف جدیدی بزنه .
با تشکر از توجه خوبتون